اثبات حضرت مهدی (عج)
چگونه مى شود اثبات کردکه مهدى واقعاً در تاریخ وجود داشته است شاید شرایط خاص روحى- روانى این باور را در ذهن مردم جا انداخته باشد این اصل که مهدى رهبر موعود و منجى عالم بشریت است به صورت عام در احادیث نبوى، و به صورت خاص در روایات ائمه اهل بیت (ع)آمده است. در این روایات مسأله به گونه ای مورد تاکید قرارگرفته که جاى هیچ گونه شکى باقى نمی گذارد وچهارصد حدیث فقط از طریق اهل سنت شمارش شده که به ضمیمه روایات شیعه به بیش از شش هزار روایت مى رسد و چنین آمارى بسیار بالاست. در مورد خیلى از مسائل بدیهى اسلام که مسلمانان به آن معتقدند، این همه روایت وارد نشده است.
اما تجسم این اندیشه در وجود امام دوازدهم (ع)هم دلایل کافى دارد که کاملاًا قناع کننده است. این دلایل را مى توان در دو دلیل نقلى و علمى، خلاصه کرد: دلیل نقلى، وجود امام موعود را اثبات می کند ودلیل علمى، ثابت می کندکه مهدى (ع)یک اسطوره ویک فرضیه نیست، بلکه حقیقتى است که وجود او در تاریخ لمس شده است.
اما دلیل نقلی صدها روایت و حدیث از پیامبر اکرم (ص)و ائمه اهل بیت (ع)رسیده است که می گوید مهدى موعود داراى این خصوصیات است: از اهل بیت است، از فرزندان فاطمه است، از نسل حسین ونهمین فرزند آن حضرت است. وروایاتى که می گوید جانشینان پیامبر(ص)دوازده نفر مى باشند.
این روایات، مهدى موعود را در شخص امام دوازدهم، منحصر و متعین می کند وبا اینکه ائمه (ع)براى حفظ آن حضرت از ترور وقتل سعى داشتند مسأله در سطح عمومى مطرح نشود، در عین حال روایات زیادى در این زمینه وارد شده است. البته زیادى روایت به تنهایى نمى تواند مقبولیت آن را برساند، بلکه در این جا قرینه وگواه خاصى وجود دارد که دلیل بر صحت این روایات است. در حدیث شریف نبوى، سخن از امامان، جانشینان، امیران و سخن از دوازده تن آمده است. متن احادیث مختلف است در بعضى دوازده امام و در بعضى دوازده خلیفه ودر بعضى دیگر دوازده امیر، ذکر شده است. بعضى از مؤلفان، این احادیث را بیش از دویست وهفتاد شمارش کرده اندکه همگى ازکتابهای معتبر شیعه وسنى از قبیل صحیح بخارى، صحیح مسلم، سنن ترمذى، سنن ابوداود، مسند احمد و مستدرک حاکم نقل شده است.
اما دلیل علمی : دلیل علمى تجربه است، تجربه اى که مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى کردند یعنى "غیبت صغرى ". غیبت صغرى برگزارشد تا مردم به تدریج با غیبت خو بگیرند و خود را بر اساس آن بسازند. امام از دیده ها پنهان بود ولى از طریق وکیلان ویاران مورد وثوق )نواب اربعه( با مردم ارتباط داشت. در این مدت، چهار تن از پاکترین و باتقواترین مؤمنان، نیابت وجانشینى آن حضرت را بر عهده داشتند ودر مدت هفتاد سال واسطه میان او ومردم بوده اند وهیچ کسى در هیچ زمینه اى خطایى از آنان ندیده و نشنیده است.
آیا تصور می کنید امکان داشته باشد یک دروغ، هفتاد سال دوام بیاورد وچهار نفر با هماهنگى کامل ویکصدا، یک نقش را بازى کنندآنان با رفتار صمیمانه خود چنان در مردم ایجاد اطمینان کرده بودندکه همه به گفتار وکردار آنان ایمان داشتند. آیا مى شود این چهار تن به گونه ای نقش بازى کنندکه هیچ کس به حقیقت پى نبرد در حالى که این افراد هیچ رابطه خاصى با هم نداشته اند تا بگوییم در این قضیه تبانى کرده بودند. از قدیم گفته اند: طناب دروغ، کوتاه است. امکان ندارد یک دروغ بتواند بدین شکل دوام بیاورد ودر تمام این مدت وبا همه بده و بستان ها وروابط مختلف موضوع کشف نگردد وهمه به درستى آن ایمان داشته باشند. بدینسان در مى یابیم که پدیده غیبت صغرى مى تواند به عنوان یک آزموده علمى، دلیل بر واقعیت خارجى یک موضوع باشد و آن وجود، زندگى و سپس غیبت حضرت مهدى (ع)است. آن حضرت پس از غیبت صغرى، خود اعلان کرده است که در پرده غیبت کبرى خواهد رفت واز نظرها پنهان خواهدگشت وهیچ کسى او را نخواهد دید.
1. نشریه موعود شماره 14 ص 80 (مقاله شهید سید محمد باقر صدر).
فضیلت نیمه شعبان
نیمه شعبان در اذهان شیعیان و محبان اهلبیت ،علیهمالسلام، به عنوان روز میلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم مىیابد. روز میلاد بزرگ مردى که انسانیت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالتبراى پاىبوس قدمش لحظه شمارى مىکند.
نیمه شعبان اگر چه شرافتش را وامدار مولود خجستهاى است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرک ساخته است، اما همه عظمت آن دراین خلاصه نشده و در تقویم عبادى اهل ایمان نیز از جایگاه و مرتبه والایى برخوردار است.
در روایاتى که از طریق شیعه و اهلسنت نقل شده فضیلتهاى بسیارى براى عبادت و راز نیاز در شب و روز خجسته نیمهشعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل زیبایى است از این موضوع که براى رسیدن به صبح وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشتسرگذاشت، و تا زمانى که منتظر، عمرخویش را در طریق کسب صلاح طى نکند نمىتواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.
با توجه به اهمیت فراوانى که در روایات به شب نیمه شعبان داده شده و حتى آن را هم پایه شب قدر شمردهاند، در این مجال برخى از روایتهایى را که در بیان مقام و منزلت این شب روحانى وارد شدهاند مورد بررسى قرار مىدهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق بهرهبردارى از برکات آن را عطا فرماید:
از پیامبر گرامى اسلام ، صلىاللهعلیهوآله، در زمینه موضوع محل بحث روایتهاى بسیارى نقل شده که یکى از آنها به این شرح است:
«شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرییل به بالین من آمد و گفت: اى محمد! چگونه در این شب خوابیدهاى؟ پرسیدم: اى جبرییل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز اى محمد! پس مرا از جایم بلند کرد و به سوى بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهاى آسمان گشوده مىشوند، درهاى رحمتباز مىگردند و همه درهاى خوشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نیکى و بخشایش نیز گشوده مىشوند. خداوند در این شب به تعداد موها و پشمهاى چارپایان[بندگانش را از آتش جهنم] آزاد مىکند. امشب خداوند زمانهاى مرگ را ثبت و روزیهاى یک سال را تقسیم مىکند و همه آنچه را که در طول سال واقع مىشود نازل مىسازد. اى محمد! هر کس امشب را با منزه داشتن خداوند (تسبیح)، ذکر یگانگى او (تهلیل)، یاد بزرگى او (تکبیر)، راز و نیاز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحب (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را که پیش از این انجام داده و یا بعد از این انجام مىدهد، خواهد بخشید ...» (1)
یکى از همسران پیامبر اکرم ، صلىالله علیه و آله، حالات ایشان را در شب نیمه شعبان چنین بیان مىکند:
«در یکى از شبها که پیامبر خدا، صلىالله علیه و آله، در نزد من بود ناگهان متوجه شدم که ایشان بستر خود را ترک کرده است، غیرت خاص زنانه به سراغ من آمد و به گمان اینکه حضرت نزد یکى دیگر از همسران خود رفته استبه جستجوى ایشان پرداختم، اما بناگاه دیدم که حضرتش مانند جامهاى که بر زمین افتاده باشد به سجده رفته و چنین راز و نیاز مىکند:
«اصبحت الیک فقیرا خائفا مستجیرا فلا تبدل اسمى و لاتغیر جسمى و لاتجهد بلائى و اغفرلى»
به سوى تو آمدم در حالى که تهیدست، ترسان و پناه جویم، پس نام مرا برمگردان، جسم مرا تغییر مده، گرفتاریم را افزون مساز واز من در گذر.
آنگاه سر خود را بلند کرد و بار دیگر به سجده رفت و در آن حال شنیدم که مىفرمود:
«سجد لک سوادى و خیالى و امن بک فوادى هذه یداى بما جنیت على نفسى یا عظیم ترجى لکل عظیم اغفرلى ذنبى العظیم فانه لایغفرالعظیم الاالعظیم»
سراپاى وجوم براى تو سجده کرده و قلبم به تو ایمان آورده است; این دو دست من با همه جنایتى که برخود روا داشتهام، پس اى بزرگى که براى هرکار بزرگى امیدها به سوى تو است; از گناهان بزرگ من در گذر، چرا که از گناهان بزرگ در نمىگذرد مگر پروردگار بزرگ.
بعد از اداى این کلمات سر خود را بلند کرده و براى سومین بار به سجده رفت و این جملات را بر زبان جارى ساخت:
«اعوذ برضاک من سخطک و اعوذ بمعافاتک من عقوبتک و اعوذ بک منک انت کما اثنیت على نفسک و فوق ما یقول القائلون»
از خشم تو به خوشنودیت پناه مىبرم، از کیفر تو به بخششات پناهنده مىشوم و از تو به سوى خودت پناه مىجویم. تو همانگونهاى که خود توصیف کردهاى و بالاتر از آنى که گویندگان مىگویند.
لحظاتى دیگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت در حالى که مىفرمود:
«اللهم انى اعوذ بنور وجهک الذى اشرقت لهالسموات و الارض و قشعتبهالظلمات و صلح به امرالاولین و الاخرین ان یحل على غضبک او ینزل على سخطک اعوذبک من زوال نعمتک و فجاة نقمتک و تحویل عافیتک و جمیع سخطک لک العتبى فیما استطعت و لاحول و لاقوة الا بک»
خدایا به نور وجه تو که آسمانها و زمین از آن روشن شده، تاریکیها با آن از بین رفته و کار پیشینیان و آیندگان با آن اصلاح شدهاست پناه مىبرم ، از اینکه به خشم تو گرفتار شوم و یا دشمنى تو بر من نازل شود. پناه مىبرم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانى عذابت، دگرگونى سلامتىات و همه آنچه که خشم تو را در پى دارد. خوشنودى نسبتبه آنچه من در توان دارم از آن تو است و هیچ حرکت و نیرویى نیست مگر به سبب تو.
چون این حال را از پیامبر دیدم او را رها کردم و شتابان به طرف خانه حرکت کردم. نفسنفس زنان به خانه رسیدم. وقتى پیامبر ،صلىالله علیه و آله، به خانه برگشتند و حال مرا دیدند گفتند: چه شده است که اینچنین به نفس نفس افتادهاى؟
گفتم: من اى رسول خدا به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود:
آیا مىدانى امشب چه شبى است؟! امشب شب نیمه شعبان است، در این شب اعمال ثبت مىگردند، روزیها قسمت مىشوند، زمانهاى مرگ نوشته مىشوند و خداوند تعالى همه را مىبخشد مگر آنکه به خدا شرک ورزیده یا به قمار نشسته است.یا قطع رحم کرده یا برخوردن شراب مداومت ورزیده یا برانجام گناه اصرار ورزیده است ...» (2)
پرسشى که با مطالعه روایتهاى بالا به ذهن خطور مىکند این است که چرا با اینکه در بسیارى از روایات تصریح شده که تعیین زمان مرگ مردمان و تقسیم روزى آنها در شب قدر و در ماه مبارک رمضان صورت مىگیرد، در دو روایتیاد شده شب نیمه شعبان به عنوان زمان تقدیر امور مزبور ذکر شده است؟
مرحوم سیدبن طاووس (م664 ق) در پاسخ پرسش یاد شده مىگوید:
«شاید مراد روایات مزبور این باشد که تعیین زمان مرگ و تقسیم روزى به صورتى که احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نیمه شعبان صورت مىگیرد، اما تعیین حتمى زمان مرگ و یا تقسیم حتمى روزیها در شب قدر انجام مىشود. و شاید مراد آنها این باشد که در شب نیمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ تعیین و تقسیم مىشوند، ولى تعیین و تقسیم آنها در میان بندگان در شب قدر واقع مىشود. این احتمال هم وجود دارد که تعیین و تقسیم امور یاد شده در شب قدر و شب نیمهشعبان صورت گیرد، به این معنا که در شب نیمه شعبان وعده به تعیین و تقسیم امور مزبور در شب قدر داده مىشود. به عبارت دیگر امورى که در شب قدر تعیین و تقسیم مىگردند، در شب نیمه شعبان به آنها وعده داده مىشود. همچنان که اگر پادشاهى در شب نیمه شعبان به شخصى وعده دهد که در شب قدر مالى را به او مىبخشد، در مورد هر دو شب این تعبیر صحیح خواهد بود که بگوییم مال در آن شب از آن حضرت چنین بخشیده شده است.» (3)
کمیل بن زیاد از یاران امام على ، علیهالسلام، چنین روایت مىکند که:
در مسجد بصره در نزد مولایم امیرالمؤمنین نشسته بودم و گروهى از یاران آن حضرت نیز حضور داشتند، در این میان یکى از ایشان پرسید: معناى این سخن خداوند که: «فیها یفرق کل امر حکیم»; (4) در آن شب هر امرى با حکمت معین و ممتاز مىگردد، چیست؟ حضرت فرمودند:
«قسم به کسى که جان على در دست اوست همه امور نیک و بدى که بر بندگان جارى مىشود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم مىشود. هیچ بندهاى نیست که این شب را احیاء دارد و در آن دعاى خضر بخواند، مگر آنکه دعاى او اجابتشود.» پس از آنکه امام از ما جدا شد، شبانه به منزلش رفتم. امام پرسید: چه شده است اى کمیل؟ گفتم اى امیرمؤمنان آمدهام تا دعاى خضر را به من بیاموزى، فرمود:
بنشین اى کمیل! هنگامى که این دعا را حفظ کردى خدا را در هر شب جمعه، یا در هر ماه یک شب، یا یک بار در سال یا حداقل یک بار در طول عمرت، با آن بخوان، که خدا تو را یارى و کفایت مىکند و تو را روزى مىدهد، و از آمرزش او برخوردار مىشوى، اى کمیل! به خاطر زمان طولانى که تو با ما همراه بودهاى بر ما لازم است که درخواست تو را به بهترین شکل پاسخ دهیم، آنگاه دعارا چنین انشاءفرمود...» (5)
شایان ذکر است که این دعا همان دعایى است که امروزه آن را با نام «دعاى کمیل» مىشناسیم.
امیرمؤمنان على ،علیهالسلام، در روایتى دیگر در فضیلتشب نیمه شعبان چنین مىگوید:
«در شگفتم از کسى که چهار شب از سال را به بیهودگى بگذراند: شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب» (6)
از امام صادق ،علیهالسلام، روایتشده که پدر بزرگوارشان در پاسخ کسى که از فضیلتشب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند:
«این شب برترین شبها بعد از شب قدر است، خداوند در این شب فضلش را بربندگان جارى مىسازد و از منتخویش گناهان آنان را مىبخشد، پس تلاش کنید که در این شب به خدا نزدیک شوید. همانا این شب، شبى است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده که در آن درخواست کنندهاى را، مادام که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبى است که خداوند آن را براى ما خاندان قرار داده است، همچنان که شب قدر را براى پیامبر ما ،صلىالله علیه وآله، قرار داده است. پس بر دعا و ثناى بر خداوند تعالى بکوشید، که هر کس در این شب صدمرتبه خداوند را تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جارى سازد، صد مرتبه زبان به تکبیرش گشاید و صدمرتبه ذکر یگانگى (لاالهالاالله) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانى که بر بندگانش دارد، همه گناهانى را که او انجام داده بیامرزد و درخواستهاى دنیوى و اخروى او را برآورده سازد، چه درخواستهایى که برخداوند اظهار کرده و چه درخواستهایى که اظهار نکرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است و ...» (7)
در این مجال فرصت پرداختن به همه روایتهایى که در فضیلتشب و روز نیمه شعبان وارد شدهاند نیست (8) و گمان مىکنیم که روایتهاى یادشده براى ارائه تصویرى روشن از جایگاه برجسته شب نیمه شعبان در میان دیگر شبهاى سال کافى باشند. اما چنانکه در ابتداى سخن نیز گفته شد، شرافت این شب خجسته، علاوه بر همه آنچه که بیان شد، به اعتبار مولود مبارکى است که در این شب قدم به عرصه خاک نهاده است. وجود مقدسى که سالها پیش از تولدش مژده میلاد او به مسلمانان داده شده بود و شاید همه عظمت این شب و تکریم و بزرگداشتى که در کلمات معصومان ،علیهمالسلام، از آن شده استبه خاطر وجود همین مولود مبارک باشد. چنانکه بزرگانى چون سیدبنطاووس به این موضوع اشاره کرده و بر همگان لازم دانستهاند که در این شب خداى خویش را به سبب منتبزرگى که با میلاد امام عصر ،علیهالسلام، بر آنها نهاده سپاس گویند و تا آنجا که در توان دارند شکر این نعمت الهى را به جاى آورند. (9)
در یکى از دعاهایى که در شب نیمه شعبان وارد شده است چنین مىخوانیم:
«اللهم بحق لیلتنا هذه و مولودها و حجتک و موعودها التى قرنت الى فضلها فضلا فتمت کلمتک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماتک ...» (10)
بار خدایا تو را مىخوانیم به حق این شب و مولود آن، و به حق حجتت و موعود این شب، که فضیلتى دیگر بر فضیلت آن افزودى و سخن تو از روى راستى و عدالتبه حد کمال رسیده و هیچ کس را یاراى تبدیل و تغییر سخنان تو نیست.
مطابق روایتهاى بسیارى که شیعه و اهل سنت آنها را نقل کردهاند میلاد خجسته امام عصر ، علیهالسلام، در شب نیمه شعبان سال 255 ق واقع شده و باعث مزید فضیلت این شب مبارک گشته است. (11)
در پایان این مقاله به عنوان حسن ختام گزارشى را از شب میلاد امام عصر علیهالسلام به نقل از حکیمه خاتون دختر بزرگوار امام جواد ،علیهالسلام، و عمه بزرگوار امام حسن عسکرى ،علیهالسلام، نقل مىکنیم، ایشان مىفرماید:
«ابو محمدحسنبنعلى ،علیهالسلام، به دنبال من فرستاد و فرمود: اى عمه! امشب روزهات را با ما افطار کن زیرا امشب شب نیمهشعبان است و خداوند در این شب آن حجتى را که حجت او در زمین است آشکار مىسازد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس، عرض کردم: خدا مرا فداى شما گرداند، به خدا قسم در او هیچ اثرى از حاملگى نیست! فرمود: موضوع این چنین است که مىگویم، حکیمه خاتون ادامه مىدهد: من [به خانه امام عسکرى] درآمدم، پس از آنکه سلام کردم و نشستم نرجس پیش من آمد و در حالى که کفشهاى مرا از پایم بیرون مىآورد گفت: اى بانوى من چگونه شب کردى؟ گفتم: بلکه تو بانوى من و بانوى خاندان منى. سخن مرا انکار کرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان خداوند تبارک و تعالى در همین شب به تو فرزند پسرى عطا مىکند که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. نرجس از حیا در جاى خود نشست. وقتى از نماز عشاء فارغ شدم و افطار کردم، به بستر رفتم و خوابیدم، در نیمههاى شب براى نماز برخاستم، نمازم را تمام کردم، در حالى که هنوز نرجس خوابیده بود و اثرى از زایمان در او نبود. تعقیب نماز را به جاى آوردم و خوابیدم، اما لحظاتى بعد وحشت زده از خواب بیدار شدم. که در این موقع نرجس هم برخاست و به نماز ایستاد.
حکیمه مىگوید: در همین حال شک و تردید به سراغ من آمد، اما ناگهان ابومحمد[امام حسن عسکرى] ، علیهالسلام، از همان جا که نشسته بود ندا برآورد: اى عمه! شتاب مکن که آن امر نزدیک شدهاست. حکیمه ادامه مىدهد: در حال خواندن سورههاى سجده و یس بودم که نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد، من با شتاب پیش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آیا چیزى احساس کردى؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ کن، که این همان است که به تو گفتم. حکیمه ادامه مىدهد: دقایقى کوتاه خواب به سراغ من آمد و در همین موقع بود که حالت زایمان به نرجس دست داد و من به سبب حرکت نوزاد بیدار شدم، جامه را از روى او کنار زدم و دیدم که او اعضاى سجده را به زمین گذاشته و در حال سجده است، او را در آغوش گرفتم و با تعجب دیدم که او کاملا پاکیزه است و از آثار ولادت چیزى بر او نمانده است. در این هنگام ابومحمد[امام حسن عسکرى] علیهالسلام ندا برآورد که: اى عمه! پسرم را نزد من بیاور. نوزاد را به سوى او بردم، آن حضرت دستانش را زیر رانها و کمر او قرار داد و پاهاى او را برسینه خود گذاشت، آنگاه زبانش را در دهان او کرد و دستانش را بر چشمها و گوشها و مفاصل او کشید و بعد از آن گفت: پسرم! سخن بگو و آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت مىدهم که خدایى جز خداى یکتا نیست و هیچ شریکى براى او وجود ندارد و شهادت مىدهم که محمد ،صلىاللهعلیهوآله، فرستاده خداست. آنگاه بر امیرمؤمنان ،علیهالسلام، و سایر امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسید ...» (12)
امیدواریم که خداوند به برکت مولود با عظمتشب نیمه شعبان به همه ما توفیق درک فضیلتهاى این شب خجسته را عطا فرماید و همه ما را از زمره یاوران و خدمتگزاران مولود این شب قرار دهد.
ولادت حضرت
حکیمه خاتون مى گوید:هرگاه خدمت امام عسکرى (ع)مى رسیدم، براى او دعا مى کردم که خداوند فرزندى به او عطاکند تا آنکه غروب روز پنج شنبه چهاردهم ماه شعبان سال255. هـ ق نزد امام عسکرى (ع)رفتم و طبق روال گذشته دعا کردم که خدا به تو فرزندى عطا کند. وقتى شب فرا رسید، به کنیزم گفتم جامه ام را بیاور تا به منزل بازگردیم، امام عسکرى (ع)فرمودند: عمه جان، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب فرزند مبارکى متولد مى شود که زمین مرده را حیات بخشیده زنده مى کند. عرض کردم: این فرزند با برکت ازکدام کدبانو متولد خواهد شد
فرمود: از نرجس و فقط از او متولد مى شود. حکیمه مى گوید: من به نزدیک نرجس رفتم وبه دقت به او نگریستم، ولى هیچ اثرى از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نکردم. نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم.
امام لبخندى زدند و فرمودند: عمه جان هنگام سپیده دمِ صبح اثر باردارى او ظاهر مى شود، زیرا نرجس مانند مادر موسى است که نشانى از فرزند داشتن در او دیده نمى شد و تا هنگام تولد موسى هیچ کسى از ولادتش خبر نداشت. فرعون ستمگرکه مى دانست اگر حضرت موسى متولد شود، با او مبارزه مى کند و تخت و تاجش را نابود مى سازد، با تمام نیرو مى کوشید تا از ولادت موسى (ع)جلوگیرى کند، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند اما وقتى خدا بخواهد موسى به دنیا بیاید، تلاش صدها فرعون هم بى نتیجه خواهد بود. قبل از تولد حضرت موسى (ع)کسى باور نمى کردکه مادرش باردار است، نرجس نیز همچون مادر موسى تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (ع)نشانى از باردارى در خود نداشت، زیرا آینده نرجس بسیار حساس و پر اهمیت بود. جاسوس ها همه جا راکنترل مى کردند وکار آگاهان حکومت هر حرکت مشکوکى را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودندکه اگر فرزندى از امام یازدهم متولد شود، نا بود مى کنند.
حکیمه مى گوید: شب از نیمه گذشته بود،هنوز نشانه اى از فرزند داشتن در نرجس دیده نمى شد. من زودتر از شب هاى قبل به نماز شب مشغول شدم. نرجس خاتون نیز از خواب پریده و از اطاق بیرون رفت، وضوگرفت و مشغول نماز شب شد. او آخرین رکعت نمازش را مى خواندکه من از اطاق بیرون رفتم و به آسمان نگاه کردم، دیدم که طلوع فجر است، اما هنوز اثرى از فرزند نیست. همین که در دلم نسبت به وعده امام عسکرى (ع)تردید پیدا شد، ناگهان امام صدا زد: عمه جان شک نداشته باش. آن چه گفته ام آشکار مى شود و به خواست خدا خواهى دید.
در حالى که من از این تردید شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم.دیدم نرجس خاتون نمازش را تمام کرده و با حالتى غیر عادى و شتابزده بیرون مى آید. به اوگفتم پدر و مادرم به فدایت آیا چیزى احساس مى کنى؟ گفت: بله. عمه جان چیزى را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست خدا جاى نگرانى نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام طلوع فجر صادق، درد زایمان نرجس شروع شد. از درون خانه، امام عسکرى صدا زد: عمه جان سوره قدر را بر او بخوان حکیمه مى گوید مشغول خواندن سوره قدر شدم، در این هنگام طفل داخل رحم نرجس نیز همانگونه که من مى خواندم، مى خواند. در حال تعجب بودم که امام با صداى بلند فرمود: عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را درکودکى به حکمت بازکرده و در بزرگى حجت خود در زمین قرار مى دهد .(1)هنوزکلام امام تمام نشده بود که نرجس خاتون از نظرم ناپدید شده وگویا بین من و او پرد ه اى کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشت زده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق امام عسکرى (ع) دویدم .در این لحظه امام فرمود: عمه برگرد، که او را در جاى خود خواهى دید. با تعجب برگشتم. وقتى وارد اطاق شدم، دیدم نورى از نرجس مى درخشدکه چشم ها را خیره مى کند، سپس دیدم نوزاد، طیب و طاهر، ناف بریده و ختنه کرده در حالى که در بازوى راستش نوشته است: جاءَ الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهقا،مواضع سجده را به زمین گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف آسمان بالاگرفته و مى گوید:اَشهَدُ أن لا اِلهَ الا الله وحده لا شریک له وان جدی رسول الله (ص)(4 )شهادت مى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست .و بى همتا است و شریکى ندارد، جدم محمد(ص) فرستاده خدا و پدرم على امیرمؤمنان است. سپس نام یکایک ائمه را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آنگاه به درگاه الهى عرضه داشت:اللهم انجز لى وعدى واتمِم لى امرى و ثبت و طاتی واملا الارض بی عدلا وقسطا پرورگارا آن چه را به من وعده دادى برآورده ساز وکارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان
همچنان فرق تماشاى مناجات دلنشین وکلمات معجزه آساى این نوزاد بودم که ناگهان صداى امام عسکرى بلند شدکه عمه جان، آن فرزند را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف امام عسکرى بردم. وقتى بچه در مقابل پدر قرارگرفت، هنوز روى دست من بود که بر پدرش سلام کرد .آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد وکودک از زبان علم و عصمتِ آن حضرت دانش و معرفت و اسرار امامت نوشید.
بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتى نرجس به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت این بار نیز زبان به کام فرزندش فرو برد، سپس فرمود: اى فرزندا بخوان طفل شروع به خواندن کرد، از صحف آدم و زبور داود تا تورات و انجیل را به زبان عبرانى و سریانىِ خواند، سپس این آیه را تلاوت کرد: ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الارض و نری فرعون (2) آنگاه بر پیامبر اکرم (ص)وامیرالمؤمنین (ع) و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد. (3)
ازیک سو مى دانیم که در دوران غیبت، هیچ یک از احکام اسلام تعطیل نشده و باید تا آمدن امام عصر (ع) به همه آن چه اسلام از ما خواسته است، عمل کنیم و از سوى دیگر مى دانیم که امکان دسترسى به امام معصوم (ع) و فراگرفتن مستقیم احکام دین از ایشان براى ما وجود ندارد. در این شرایط آیا دست روى دست بگذاریم و به هیچ یک از احکام اسلام عمل نکنیم، یا به هر آن چه خود احتمال مى دهیم درست باشد، عمل کنیم قطعاً هیچ یک از این دو راه ما را به مقصود نمى رساند. اما آیا امامان معصوم (ع) فکرى براى شیعیان خود در زمان غیبت کرده اند؟ در پاسخ باید گفت: ائمه (ع)، تکلیف ما را در زمان غیبت و عدم دسترسى به امام معصوم مشخص کرده و به ما امر فرموده اند که به فقهاى جامع الشرایط مراجعه کنیم. چنان که امام عصر(ع) در یکى از توقیعات خود در پاسخ اسحاق بن یعقوب مى فرماید... و اما در رویدادهایى که پیش مى آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آن ها حجت بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان. (4)
چنان که مى دانید در طول 69، سال غیبت صغرى، از سال 260 تا 329 هـ.ق چهار تن از بزرگان شیعه به عنوان نائب خاص، واسطه بین امام مهدى (ع) و امت بودند. آن ها پرسش هاى علما و بزرگان شیعه و حتى برخى از مردم معمولى را با آن حضرت مطرح مى کردند و ایشان نیز پاسخ آن ها را مى دادند. امَا با پایان یافتن دوران غیبت صغرى و آغاز غیبت کبرى، دیگرکسى به عنوان نائب خاص معرفى نشده و مردم موظف شدند براى یافتن پاسخ پرسش هاى دینى خود به راویان احادیث اهل بیت (ع) که همان فقهاى جامع الشرایط بودند، مراجعه کنند. از آن زمان به بعد، فقها به عنوان نواب عام امام عصر(ع) مطرح شدند و رسالت هدایت شیعه را در عصر غیبت بر عهده گرفتند. بنابراین بر همه منتظران امام عصر (ع)لازم است که بنا به فرموده امامان خود، با پیروى از فقها و مجتهدان واجد الشرایط، اعمال دینى خود را انجام دهند .در زمینه امور اجتماعى و سیاسى نیز وظیفه مردم، اطاعت از فقیهى است که از سوى بزرگان شیعه به عنوان ولى فقیه انتخاب شده است.
فایده امام غایب
وجود امام، هدف اصلى نظام خلقت و رابطه میان عالم مادى و عالم ربوبى است .امام سجاد(ع)مى فرماید: ما امان اهل زمین هستیم، چنان که ستارگان، امان اهل آسمان اند. به واسطه ماست که آسمان به زمین فرود نمى آید.... به واسطه ما باران رحمت حق، نازل و برکات زمین خارج مى شود. ما اگر روى زمین نبودیم، زمین اهلش را فرو مى برد(1)
بدیهى است که حضورو غیبت او در ترتب این آَثار تفاوتى ندارد. حضرت در ادامه مى فرماید: تا حال هیچ وقت، زمین ازحجَت خالى نبوده است، ولى آن حجت، گاهى ظاهر وگاهى غایب است راوى مى گوید: گفتم: مردم چگونه ازامام غایب بهره مى برند، فرمود: همان گونه که ازخورشید پشت ابر بهره مى برند.
(2) فایده دیگر این است که امامى که غایب است و قراراست در آینده ظهور کند، انتظار مى آفریند، و انتظار مایه امیدوارى است. امیدوارى به آینده اى روشن، چراغ راه وازبزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت است . این ویژگى، مختص شیعه است که به انتظار اعتقاد دارد، ولى در سایر فرقه ها- به جهت عدم اعتقاد به چنین امرى- احساس پوچى و یأس فراوان است. پس فوائد وجودى امام غایب، پوشیده نیست، بلکه او همانند آفتاب پشت ابر، براى موجودات نافع و مفید است. براى آگاهى بیشتر به فایده وجودى امام، به زیارت جامعه مراجعه کنید.(3)
فایده حضرت وجود حضرت مهدى (ع)منافع بسیارى داردکه برچند گونه است:
قسم اول: منافع آن حضرت، چه غائب باشد و چه ظاهر و آن بر دو نوع است:1 تمام خلایق در آن شریک هستند مانند: زندگى و بقاى در جهان. 2. افاضات علمى و عنایات ربانى که به مؤمنین اختصاص دارد مانند: واضح نمودن وقت نمازهاى یومیه و...
قسم دوم: منافع زمان غیبت آن حضرت، آن هم بر دو نوع است
1- مخصوص به مؤمنین است و آن بسیار است، مانند: ثواب هاى بسیارى که بر انتظار زمان ظهور آن جناب مترتب است.
2- مخصوص کافرین و منافقین است و آن مهلت دادن و تأخیر عذاب آن هاست
قسم سوم :منافع زمان ظهور آن حضرت است و آن دو نوع است:
1- شامل تمام موجودات مى شود. مثل انتشار نور، ظهور عدلش و امنیت راه هاى بلاد و ظهور برکات زمین و...
2- مخصوص مؤمنین است که بر دوگونه است: الف: براى زندگان آن ها و آن بهره ورى شرف حضور آن حضرت و استفاده ازنور آن جناب و فراگرفتن ازعلوم آن بزرگوار و برطرف شدن بیمارى ها وگرفتارى ها و بلاهاازبدن هاى ایشان است. ب: براى مردگان آن ها:ازجمله خوشحالى ظهور آن حضرت در قبرهاى شان، وازجمله منافع براى اموات مؤمنین، زنده شدن آن ها است
لیست کل یادداشت های این وبلاگ