بسمه تعالی
گاه گاهی دلم می لرزد و دلواپس و نگران سر به آسمان می گذارم و در پس اندیشه خود اینکه آیا می توان درهای بسته را باز نمود و یا اینکه لایق زیارت هستیم و یار خود را در کجا می توان یافت به کدام در باید کوفت از کدام راه باید رفت و در کدام ایستگاه پیاده شویم .همه اینها تفکراتی است که گاهی به مغز خطور می کند در حالیکه او به ما نزدیک است و ما از آن دور و غایب .
یاد این شعر زیبا افتادم :
اما من رشته محبت خود از تو می برم
شاید گره خورد به تو نزدیکتر شود
و اما هر گاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام (آن درب) به رویت گشوده خواهد
از اینجاست که از حضرت مولی الموحدین علیهالسلام نقل شده که فرموده اند: مَتی تَکثِرُ قَرْعَ الْبابِ یَفْتَحُ لَک هرر گاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام (آن درب) به رویت گشوده خواهد. شد.
نمونهای از این کاربرد را در روایتی دیگر که نقل حکایتی از حضرت داوود نبی علی نبینا و آله و علیه السلام است:
آن حضرت در حال عبور از بیابانی مورچهای را دید که مرتب کارش این است که از تپهای خاک برمیدارد و به جای دیگری میریزد. از خداوند خواست که از راز این کار آگاه شود...، مورچه به سخن آمد که معشوقی دارم که شرط وصل خود را آوردن تمام خاکهای آن تپه در این محل قرار داده است! حضرت فرمود: با این جثة کوچک، تو تا کی میتوانی خاکهای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی؟ و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟! مورچه گفت: همة اینها را میدانم، ولی خوشم! اگر در راه این کار بمیرم، به عشق محبوبم مردهام! در این جا حضرت داوود علیهالسلام منقلب شد و فهمید این جریان درسی است برای او.
این حکایت درسی عبرتآموز است برای کسانی که ادعای عشق به مولا را دارند تا بنگرند که آیا به این میزان از همت و تلاش برای رسیدن به آن سرور عزیز رسیدهاند یا نه؟! البته ناگفته نماند که دشواریها و پایداری و پایمردی است که عشق و محبت را سهل و آسان میسازد.
امید است ما از زمره زائرین و عاشقان و منتظرین آن بزرگوار بوده و بتوانیم آنچنان که شایسته و بایسته است ادای دین نمائیم.
کی می شود که تو ما را و ما تو را ببینیم
التماس دعا
لیست کل یادداشت های این وبلاگ